مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در اربعین حسینی
پائیـز بودن، بـرگهای زرد میخواهد باران سرودن اشکهای سرد میخواهد زینب فقط درد و فقط رنج و فقط غم نیست از جنسِ ایثار و شَرَف، مهدِ شجاعت بود دریایِ صبر و استقامت، کوهِ غیرت بود تاریخ را سرشار از شورِ شهامت کرد گفتند این زن کیست؟ حیدروار میماند در خطبهخوانی چون علی قهّار میماند گفتند این زن نیست؛ قرآنِ کریم است او پایان کارش نیست؛ اینجا تازه آغاز است از مرگ باکی نیست وقتی بالِ پرواز است از علم و آگاهی و بیداریِ زینبهاست زینب قـرارش رفت امّا باورش هرگز دار و ندارش رفت امّا معجرش هرگز ساکت نخواهد ماند و غیرت یاد خواهد داد حـالا به گـردِ شـمـعِ او پـروانـه میآیند پـروانـههـا دارنـد مـظـلـومـانـه میآیـند از شــام دارد واژه واژه نــور مـیآیــد |